سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]
هیئت الزهرا (سلام الله علیها) ؛ رهروان شهدا
 
دیدار با خانواده شهید امرالهی

هیئت الزهرا سلام الله علیها ، رهروان شهدا

بزرگداشت مادران و پدران شهدا به مناسبت روز مادر و پدر

نوروز سال 1396

از روز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

تا روز ولادت حضرت امیر المومنین علیه السلام

دیدار با خانواده شهید ناصر امرالهی

جمعه 18 فروردین

 

 

ناصر بیشتر اوقاتش را در مدرسه می گذراند. با اینکه وضع مالی بدی نداشتیم ولی ناصر اصرار داشت تعطیلات تابستان را خودش کار کند و روی پای خودش بایستد. کارش هم بنایی و کارگری بود. بعضاً بین کار یک ساعتی وقت داشتند برای صرف نهار و استراحت، پسر دایی ما که اوستا کارش بود می گفت همیشه به ناصر میگم وقت نیست بدو نهارو بخور باید بریم سر کار. ولی ناصر از یک ساعت استراحت،45 دقیقه اش را در نماز می گذراند.

 

به نماز و ... خیلی مقید بود. پانزده، شانزده ساله که شده بود میدیم که نصف شب ها بلند می شود و نماز شب می خواند. پدرمان به نور و صدا حساس بود. زود از خواب می پرید. ناراحت هم میشد. به ناصر می گفت بچه بخواب مارو زابراه نکن. ناصر هم مخفیانه و یواش بلند می شد و نماز می خواند."

چه رازی در این امر الهی نهفته است! کاش زنده بودند شهدا و ما را با خبر می کردند از این راز سر به مهر! البته آنان زنده اند اما ...

 

اواخر که جبهه می رفت مقداری پول داده بودند بهش. شاید حدود 11 هزار تومن که اون موقع پول کمی نبود. گفته بود قبول نمیکنم. نمی گیرم. بهش گفته بودند باید بگیری ما نمیتونیم کاریش کنیم. خودت میدونی. همه پول رو آورد داد به ما گفت ببرید بدید بیت امام. ما هم کل پول رو بردیم بیت امام تحویل دادیم و رسید گرفتیم و آوردیم برای ناصر.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پای نوشت:  چیزی که برایم در این دیدارها جلب توجه می نمود مهمان نوازی بیش از حد خانواده ها در عین سادگی شان بود. هم افتادگی در برخورد هم در ظواهر. هیچ خبری از تزیینات و چیزهای اضافی که منازل امروزی به خود می بینند نبود. سادگی بود و صفا. انگار هنوز زمان جنگ و جبهه است. منزل شهید بروجردی نیز همین بود. مادرشان می فرمودند همین یک دست مبل را هم به اصرار بچه ها خریده ایم! می گویند برای شما بد است روی زمین بنشینید.


نوشته شده توسط مجتبی کریمی نیا 96/4/11:: 12:41 عصر     |     () نظر
درباره

هیئت الزهرا (سلام الله علیها) ؛ رهروان شهدا


مدیر وبلاگ : مسعود مسیح تهرانی[127]
نویسندگان وبلاگ :
سیدمحمدصالح عامری (@)[19]

سیدمحمدصادق امامی (@)[73]

ناصر مطیع (@)[17]

مجتبی کریمی نیا (@)[122]


صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها