هیئت الزهرا سلام الله علیها ، رهروان شهدا
بزرگداشت مادران و پدران شهدا به مناسبت روز مادر و پدر
نوروز سال 1396
از روز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تا روز ولادت حضرت امیر المومنین علیه السلام
دیدار با خانواده شهید فتاحیان
شنبه 19 فروردین
غیر از ما، دوستان عبدالحمید هم بودند.
نیم اول مجلس، احوال پرسی ها و سوالات برادر شهید از دوستانش بود.
از پاسخهایشان فهمیدم دوتایشان کانادانشین اند و یکی تازه برگشته که ایران بماند
بعضی هم که نبودند و حرفشان بود، جاهای دیگر دنیا بودند یا نیامده بودند.
ظاهرا خانواده ای از نزدیکان عبدالحمید عزم مهاجرت داشت و قسمتی هم صرف بررسی راه و چاه های اقامت و وکیل و این چیزها شد.
فکری شده بودم...
مردهای 40-50 ساله ای که هرچندوقت یک بار برای جوان 18-20 ساله دور هم جمع میشوند ... عکس عبدالحمیدِ کم ریش و تازه بالغ با پیراهن روی شلوار که هنوز دارد لبخند میزند و مادری که هنوز مادر یک شهیدِ جوان است...
بالاخره یکی از رفقای شهید بحث را برگرداند
- یه خاطره از حمید بگین صفا کنیم.
برادر شهید، از جوان هنرمندی گفت که از خواندن کتاب حمید عاشقش شده بود و خودش کارهای مستند حمید را به عهده گرفت
ظاهرا قبل از این قضیه کلی برای پناهندگی بلژیک اقدام کرده بود و کلی کلاه هم سرش رفته بود که همزمان با ساخت مستند، با راهنمایی عبدالحمید اقامت خود، همسر و فرزندش را مستقیم از سفارت گرفت
برادر شهید میگفت اخیرا سفری با مادرش رفته بودند اروپا که به داییش سر بزنند، سری هم رفتند بلژیک خانه علی کاوه، مستند ساز حمید، همه زندگیشان عکس عبدالحمید بود، پسر شش ساله شان کلی خاطرات عبدالحمید را از حفظ بود، کاوه میگفت تا ورژن پنج آن مستند را برای خودم ساخته ام...
بعد از ملاقات خانواده فتاحیان در حال هوای خودم داشتم با عبدالحمید شوخی میکردم میگفتم دمت گرم! آن از رفقایت، آن از فامیلهایت این هم از مستند سازت، تخصصت اقامت جور کردن است دیگر!
حالا تصمیم گرفتم این را جدی بنویسم و بعد شهید را در رودربایستی این ملاقات با خانواده اش بگذارم و ازش بخواهم که:
قربانت! نسخه اقامت بهشت ما را هم بده.
کلمات کلیدی: حضرت زهرا سلام الله علیها، روز مادر، امیر المومنین علیه السلام، روز پدر، خانواده شهدا، شهید فتاحیان