سلام
متن جلسه سوم نگرش نو به نهج البلاغه:
موضوع جلسه: اتفاقات پس ار سقیفه
خطبه 5: راههای پرهیز از فتنهها و فلسفه سکوت
1- راههاى پرهیز از فتنهها
اى مردم، امواج فتنهها را با کشتىهاى نجات درهم بشکنید،
و از راه اختلاف و پراکندگى بپرهیزید،
و تاجهاى فخر و برترىجویى را بر زمین نهید.
رستگار شد آنکه با یاران به پاخاست،
یا کنارهگیرى نمود و مردم را آسوده گذاشت.
این گونه زمامدارى، چون آبى بدمزه و لقمهاى گلوگیر است.
و آنکه میوه را کال و نارس بچیند مانند کشاورزى است که در زمین دیگرى بکارد.
2- فلسفه سکوت
در شرایطى قرار دارم که اگر سخن بگویم، مىگویند بر حکومت حریص است،
و اگر خاموش باشم، مىگویند: از مرگ مىترسید!!
هرگز! من و ترس از مرگ؟!
پس از آن همه جنگها و حوادث ناگوار؟!
سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابىطالب به مرگ در راه خدا،
از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است!
این که سکوت برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانى آگاهى دارم
که اگر بازگویم مضطرب مىگردید،
چون لرزیدن ریسمان در چاههاى عمیق!
*
خطبه 26: مظلومیّت و تنهایى على علیه السّلام
پس از وفات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و بىوفایى یاران،
به اطراف خود نگاه کرده یاورى جز اهل بیت خود ندیدم،
«که اگر مرا یارى کنند، کشته خواهند شد».
پس به مرگ آنان رضایت ندادم.
چشم پر از خار و خاشاک
و با گلویى که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود
جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خویش فرو خوردم
و بر نوشیدن جام تلختر از گیاه حنظل، شکیبایى نمودم.
* *
خطبه 202: شکوهها از ستمکارى امّت
(درد دل با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به هنگام دفن فاطمه علیها السّلام)
سلام بر تو اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم،
سلامى از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده
و شتابان به شما رسیده است!
اى پیامبر خدا،
صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه علیها السّلام کم شده،
و توان خویشتندارى ندارم.
امّا براى من که سختى جدایى تو را دیده
و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است.
این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم،
و هنگام رحلت، جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد.
«پس همه ما از خداییم و به خدا باز مىگردیم».
پس امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسید.
از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زندهدارى است.
تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند.
بهزودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو
چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند.
از فاطمه علیها السّلام بپرس و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر،
که هنوز روزگارى سپرى نشده و یاد تو فراموش نگشته است.
سلام من به هر دوى شما،
سلام وداعکنندهاى که از روى خشنودى یا خسته دلى سلام نمىکند.
اگر از خدمت تو بازمىگردم از روى خستگى نیست،
و اگر در کنار قبرت مىنشینم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمىباشد.
* * *
دلیل سکوت: از بین رفتن اسلام واقعی
بهواسطه شهادت فرزندان امام و خودشان علیهم السلام
نامه 62: مظلومیّت امام در خلافت و شجاعت و دشمنشناسى امام علیه السّلام
(نامه به مردم مصر، که همراه مالک اشتر در سال 38 هجرى فرستاد)
1- مظلومیّت امام در خلافت
پس از یاد خدا و درود!
خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را فرستاد
تا بیمدهنده جهانیان و گواه پیامبران پیش از خود باشد.
آنگاه که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بهسوى خدا رفت،
مسلمانان پس از وى در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند.
سوگند به خدا نه در فکرم مىگذشت، و نه در خاطرم مىآمد
که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از اهل بیت او بگرداند،
یا مرا پس از وى از عهدهدارشدن حکومت باز دارند.
تنها چیزى که نگرانم کرد شتافتن مردم بهسوى فلان شخص بود که با او بیعت کردند.
من دست باز کشیدم،
تا آنجا که دیدم گروهى از اسلام باز گشته،
مىخواهند دین محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را نابود سازند.
پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یارى نکنم،
رخنهاى در آن بینم یا شاهد نابودى آن باشم،
که مصیبت آن بر من سختتر از رهاکردن حکومت بر شماست،
که کالاى چند روزه دنیاست و بهزودى ایّام آن مىگذرد.
چنانکه سراب ناپدید شود،
یا چونان پارههاى ابر که زود پراکنده مىگردد.
پس در میان آن آشوب و غوغا بپا خاستم
تا آنکه باطل از میان رفت و دین استقرار یافته، آرام شد.
2- شجاعت و دشمنشناسى امام علیه السّلام
به خدا سوگند!
اگر تنها با دشمنان روبرو شوم،
درحالى که آنان تمام روى زمین را پر کرده باشند،
نه باکى داشته و نه مىهراسم.
من به گمراهى آنان و هدایت خود که بر آن استوارم آگاهم،
و از طرف پروردگارم به یقین رسیدهام،
و همانا من براى ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او امیدوارم.
لکن از این اندوهناکم که بىخردان و تبهکاران این امّت، حکومت را بهدست آورند،
آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند،
و بندگان او را به بردگى کشند.
با نیکوکاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند.
زیرا از آنان کسى در میان شماست که شراب نوشید و حد بر او جارى شد.
و کسى که اسلام را نپذیرفت امّا به ناحق بخششهایى به او عطا گردید.
اگر اینگونه حوادث نبود شما را برنمىانگیختم،
و سرزنشتان نمىکردم، و شما را به گردآورى تشویق نمىکردم،
و آنگاه که سر بازمىزدید رهاتان مىکردم.
آیا نمىبینید که مرزهاى شما را تصرّف کردند؟ و شهرها را گشودند؟
و دستاوردهاى شما را غارت کردند؟ و در میان شهرهاى شما آتش جنگ را برافروختند؟
براى جهاد با دشمنان کوچ کنید، خدا شما را رحمت کند،
در خانههاى خود نمانید که به ستم گرفتار و به خوارى دچار خواهید شد،
و بهره زندگى شما از همه پستتر خواهد بود،
و همانا برادر جنگ، بیدارى و هوشیارى است.
هر آنکه به خواب رود دشمن او نخواهد خوابید!
* * * *
خطبه 3:
(معروف به خطبه شقشقیّه که درددلهاى امام علیه السّلام
از ماجراى سقیفه و غصب خلافت در این خطبه مطرح است)
کوه از ابابکر و غصب خلافت
آگاه باشید! به خدا سوگند!
ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد،
درحالى که مىدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى،
چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت مىکند.
او مىدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است،
و مرغان دور پرواز اندیشهها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد.
پس من رداى خلافت رها کرده و دامن جمع نموده
از آن کنارهگیرى کردم و در این اندیشه بودم که
آیا دستتنها براى گرفتن حق خود بهپا خیزم؟
یا در این محیط خفقانزا و تاریکى که بهوجود آوردند صبر پیشه سازم؟
که پیران را فرسوده، جوانان را پیر،
و مردان باایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مىدارد!
پس از ارزیابى درست،
صبر و بردبارى را خردمندانهتر دیدم.
پس صبر کردم درحالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود.
و با دیدگان خود مىنگریستم که میراث مرا بهغارت مىبرند!
یا علی
کلمات کلیدی: گزارش و نقد برنامه ها